لینک دانلود واژه ها بصورت یکجا در انتهای مطلب قرار گرفته است.
سلام رفقا! 😎 اگه تا حالا به این فکر کردی که چطور میتونی با کمترین دردسر انگلیسی رو توی مکالمههای روزمرهات قویتر کنی، باید بگم دقیقا جای درستی اومدی. تو این مقاله قراره با 500 تا از پرکاربردترین کلمههای انگلیسی آشنا بشی؛ همونهایی که هر روز تو فیلمها، سریالها، آهنگها و حتی چتها به کار میرن.
هدفمون چیه؟ سادهست! با دونستن همین کلمههای کاربردی، توی ارتباطاتت اعتمادبهنفس بیشتری پیدا کنی. دیگه لازم نیست موقع حرف زدن تو ذهن خودت دنبال یه کلمه بچرخی یا از گوگل ترنسلیت کمک بگیری. 😉
البته یادگیری زبان یه پروسهست و کسی نمیخواد ادعا کنه با این 500 تا کلمه قراره شکسپیر بشی! 😂 ولی مطمئن باش، اینا دقیقا همون کلمههایی هستن که هر انگلیسیزبونی دائم استفاده میکنه. با این مجموعه شروع کن، قدمبهقدم برو جلو، و حالا هر جا دیدی کم آوردی، برگرد و دوباره به همین لغتها نگاه کن.
پس کمربنداتو ببند که یه سفر جذاب تو دنیای انگلیسی منتظرته! 🚀 آمادهای؟ Let’s go! 🎉
دسته بندی لغات پرتکرار انگلیسی
واژگان روزمره: سلام و احوالپرسی، تشکر و معذرتخواهی، معرفی خود و دیگران، پرسیدن و دادن اطلاعات شخصی، عبارات مورد استفاده در مکانهای عمومی (رستوران، فروشگاه، …)
واژگان مربوط به خانواده و دوستان: اعضای خانواده، صفات شخصیتی، احساسات و عواطف، روابط اجتماعی
واژگان مربوط به خانه و محیط اطراف: وسایل خانه، اتاقها، فعالیتهای روزمره، توصیف مکانها
واژگان مربوط به غذا و نوشیدنی: انواع غذا، نوشیدنیها، ادویه جات، ظروف غذاخوری
واژگان مربوط به سفر و گردشگری: وسایل نقلیه، مکانهای دیدنی، اقامتگاهها، عبارات کاربردی در سفر
واژگان مربوط به کار و تحصیل: مشاغل، محیط کار، ابزار و تجهیزات کاری، عبارات آکادمیک
واژگان مربوط به سلامتی: قسمتهای بدن، بیماریها، داروها، عبارات پزشکی
واژگان مربوط به طبیعت: فصلها، آب و هوا، حیوانات، گیاهان
واژگان مربوط به خرید: لباس، رنگها، اندازهها، عبارات مورد استفاده در فروشگاه
واژگان مربوط به زمان و تاریخ: روزهای هفته، ماهها، اعداد، زمان
واژگان مربوط به احساسات و افکار: خوشحالی، ناراحتی، عصبانیت، امیدواری، ناامیدی، فکر کردن، تصمیم گرفتن
واژگان روزمره
Hello and Greetings
سلام و احوالپرسی
انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات / کاربردها
Hello
سلام
برای شروع یک مکالمه
Hi
سلام (غیررسمی)
برای مکالمه دوستانه یا غیررسمی
How are you?
حالت چطور است؟
برای پرسیدن حال طرف مقابل
How are you doing?
حالت چطوره؟
برای پرسیدن حال دوستانه و غیررسمی
I’m fine, thank you. And you?
خوبم، متشکرم. شما چطور هستید؟
پاسخ معمول به سوال “حالتان چطور است؟”
I’m okay.
بد نیستم.
بیان وضعیت متوسط
I’m very well, thank you.
خیلی خوبم، متشکرم.
ابراز رضایت از حال خود
I’m better.
بهترم.
نشاندهنده بهبودی نسبی
I’m not well.
خوب نیستم.
بیان احساس ناخوشی
Alright.
خوب، باشه.
بیان تایید یا موافقت
I see.
فهمیدم.
بیان درک مطلب
Okay.
باشه، قبول.
بیان تایید یا موافقت
Good morning
صبح بخیر
برای خوشآمدگویی در صبح
Good evening
عصر بخیر
در عصر به عنوان خوشآمدگویی یا خداحافظی
Good night
شب بخیر
قبل از خواب یا خداحافظی در شب
Welcome
خوش آمدید
هنگام ورود فرد به یک مکان
Glad to be here
خوشحالم که آمدم
پاسخ به “Welcome”
How about you?
و شما؟
ادامه مکالمه بعد از بیان حال
See you
به امید دیدار
خداحافظی غیررسمی
See you later
تا دیدار بعدی
خداحافظی با امید دیدار مجدد
Goodbye
خدا نگهدار
خداحافظی با احترام
Take care
به سلامت
خداحافظی توسط فردی که در محل میماند
Excuse me
ببخشید
برای عذرخواهی یا جلب توجه
I’m sorry
معذرت میخواهم
عذرخواهی رسمیتر
How are you, sir?
حالت چطور است، قربان؟
احوالپرسی رسمی و مؤدبانه
Nice to meet you.
خوشبختم.
ابراز خوشحالی از ملاقات
Pleased to meet you.
از آشناییتان خوشحالم.
برای معرفی رسمی
Here you go.
بفرمایید.
دعوت یا ارائه چیزی به کسی
Please
لطفاً
درخواست مؤدبانه
Thank you.
متشکرم.
تشکر رسمی
Thanks.
ممنون.
تشکر غیررسمی
You’re welcome.
قابلی ندارد.
پاسخ به تشکر
Good luck!
خسته نباشید!
آرزوی موفقیت، بهویژه هنگام کار
Get well soon!
انشاءالله خوب شوید!
ابراز همدردی در شرایط دشوار
Enjoy your meal!
نوش جان!
آرزوی لذت بردن از غذا
Goodbye (informal)
خداحافظ (غیررسمی)
هنگام خداحافظی با فرد نزدیک
Take care of yourself.
مراقب خودت باش.
خداحافظی صمیمانه
Introducing yourself and others
معرفی خود و دیگران
کلمه انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات / کاربردها
My name is…
اسم من… است.
معرفی خود
What’s your name?
اسم شما چیست؟
پرسیدن اسم طرف مقابل
Nice to meet you.
خوشبختم.
بیان خوشحالی از آشنایی
Nice to meet you too.
خوشحالم که شما را میشناسم.
بیان احساس خوشحالی از آشنایی
Where are you from?
اهل کجایی؟
پرسیدن محل تولد یا زندگی
I am from…
من اهل… هستم.
بیان محل تولد یا زندگی
How old are you?
چند سالته؟
پرسیدن سن
I am… years old.
من… ساله هستم.
بیان سن خود
How many people are in your family?
در خانوادهتان چند نفر هستند؟
پرسیدن تعداد افراد خانواده
There are… people in my family.
در خانوادهام… نفر هستند.
بیان تعداد افراد خانواده
What are your hobbies?
سرگرمیهایت چه هستند؟
پرسیدن درباره سرگرمیها
My hobbies are…
سرگرمیهایم… است.
بیان سرگرمیهای خود
What languages do you speak?
کدام زبانها را صحبت میکنی؟
پرسیدن درباره زبانهای صحبت شده
I speak…
من… زبان صحبت میکنم.
بیان زبانهای صحبت شده
What’s your job?
شغل شما چیست؟
پرسیدن درباره شغل
I work as a…
من… کار میکنم.
بیان شغل خود
Why did you choose this profession?
چرا این شغل را انتخاب کردی؟
پرسیدن دلیل انتخاب شغل
I like this job.
من این شغل را دوست دارم.
بیان علاقه به شغل
Asking and giving personal information
پرسیدن و دادن اطلاعات شخصی
کلمه انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات / کاربردها
What’s your phone number?
شماره تلفن شما چیست؟
پرسیدن شماره تلفن
What’s your email address?
آدرس ایمیل شما چیست؟
پرسیدن آدرس ایمیل
Where are you going?
کجا میروی؟
پرسیدن مقصد
What are you doing?
چه کار میکنی؟
پرسیدن فعالیت در حال انجام
When?
چه زمانی؟
پرسیدن زمان
Why?
چرا؟
پرسیدن دلیل
How?
چگونه؟
پرسیدن چگونگی انجام کاری
Who are you going with?
با کی میروی؟
پرسیدن درباره همراهان
What do you think?
چه فکری میکنی؟
پرسیدن درباره نظر یا احساس
What school did you attend?
در کدام مدرسه درس خواندی؟
پرسیدن درباره تحصیلات
What’s your favorite color?
رنگ مورد علاقهات چیست؟
پرسیدن درباره سلیقه شخصی
What kind of music do you like?
چه موسیقیهایی دوست داری؟
پرسیدن درباره سلیقه موسیقی
What movies do you watch?
چه فیلمهایی تماشا میکنی؟
پرسیدن درباره سلیقه فیلم
What’s your favorite food?
غذای مورد علاقهات چیست؟
پرسیدن درباره سلیقه غذایی
What books do you read?
چه کتابهایی میخوانی؟
پرسیدن درباره سلیقه کتاب
What city do you live in?
در کدام شهر زندگی میکنی؟
پرسیدن درباره محل زندگی
Where were you born?
کجا به دنیا آمدی؟
پرسیدن محل تولد
What’s your favorite team?
طرفدار کدام تیم هستی؟
پرسیدن درباره علاقه به ورزش یا تیمهای ورزشی
What activities do you like?
چه فعالیتهایی را دوست داری؟
پرسیدن درباره علایق و سرگرمیها
Where are you planning to go for summer vacation?
در تعطیلات تابستان کجا میخواهی بروی؟
پرسیدن درباره برنامههای سفر
Phrases used in public places
عبارات مورد استفاده در مکانهای عمومی
کلمه انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات / کاربردها
Where is the restroom?
دستشویی کجاست؟
پرسیدن محل دستشویی
Where is the bus stop?
ایستگاه اتوبوس کجاست؟
پرسیدن محل ایستگاه اتوبوس
Where is the bank?
بانک کجاست؟
پرسیدن محل بانک
Can you help me?
میتوانید کمک کنید؟
درخواست کمک
Can you understand me?
میتوانید من را بفهمید؟
درخواست تکرار یا توضیح بیشتر
I’m lost.
گم شدهام.
بیان اینکه گم شدهاید
Where is security?
امنیت کجاست؟
پرسیدن محل نگهبانی
Where is the exit?
خروج کجاست؟
پرسیدن محل خروج
Please stand in line.
لطفا به صف بروید.
درخواست برای قرار گرفتن در صف
Phrases used in restaurants
عبارات مورد استفاده در رستوران
کلمه انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات / کاربردها
Menu, please.
منو، لطفا.
درخواست منو
I would like to order…
من … میخواهم.
سفارش غذا (مثلاً: I would like to order a burger – من برگر میخواهم.)
Can I have some water?
آب میتوانم بخورم؟
درخواست آب
What is this?
این چیست؟
پرسیدن نام غذا
Is it spicy?
تند است؟
پرسیدن درباره تندی غذا
Do you have a vegetarian dish?
غذای گیاهی دارید؟
پرسیدن درباره غذای گیاهی
This is too hot/cold.
این خیلی داغ/سرد است.
بیان نارضایتی از دمای غذا
My order is wrong.
سفارش من اشتباه آمده است.
بیان اشتباه بودن سفارش
Enjoy your meal.
نوش جان.
آرزوی لذت بردن از غذا
Thank you very much.
خیلی متشکرم.
تشکر از سرویس
It was delicious.
خیلی خوشمزه بود.
بیان رضایت از طعم غذا
Phrases used in the store
عبارات مورد استفاده در فروشگاه
کلمه انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات / کاربردها
How much is this?
این چقدر است؟
پرسیدن قیمت
Is there a discount?
تخفیف دارید؟
پرسیدن درباره تخفیف
Can I pay by credit card?
با کارت اعتباری میتوانم پرداخت کنم؟
پرسیدن درباره پرداخت با کارت
Can I buy this?
این را میتوانم بردارم؟
درخواست خرید کالا
Do you have this in another color?
رنگ دیگری هم دارید؟
پرسیدن درباره رنگهای دیگر
Do you have a smaller/bigger size?
کمی کوچکتر/بزرگتر دارید؟
پرسیدن درباره سایزهای دیگر
How does this work?
این چطور کار میکند؟
پرسیدن درباره نحوه کارکرد کالا
This is broken.
این خراب است.
بیان اینکه کالا خراب است
Can I exchange this?
میتوانم عوضش کنم؟
درخواست تعویض کالا
Additional phrases for travel
عبارات اضافی برای سفر
کلمه انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات / کاربردها
Where is the hotel?
هتل کجاست؟
پرسیدن محل هتل
I would like to book a room.
میخواهم یک اتاق رزرو کنم.
درخواست رزرو اتاق
How can I get to the airport?
چطور به فرودگاه بروم؟
پرسیدن مسیر رفتن به فرودگاه
A ticket, please.
یک بلیط لطفا.
درخواست بلیط
خانواده و دوستان
Family Members
اعضای خانواده
کلمه انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات / کاربردها
Mother
مادر
مادر شخص
Father
پدر
پدر شخص
Sibling
برادر/خواهر
برادر یا خواهر
Older sister
خواهر بزرگتر
خواهر بزرگتر از خود
Older brother
برادر بزرگتر
برادر بزرگتر از خود
Younger sister
خواهر کوچکتر
خواهر کوچکتر از خود
Younger brother
برادر کوچکتر
برادر کوچکتر از خود
Child
بچه
کودک
Baby
نوزاد
نوزاد
Spouse
همسر
همسر (هم زن هم شوهر)
Husband
شوهر
شوهر زن
Wife
زن (همسر)
زن (همسر)
Grandfather
پدربزرگ
پدر پدر یا مادر
Grandmother
مادربزرگ
مادر پدر یا مادر
Grandchild
نوه
فرزند فرزند
Aunt (maternal)
خاله
خواهر مادر
Uncle (maternal)
دایی
برادر مادر
Aunt (paternal)
عمه
خواهر پدر
Uncle (paternal)
عمو
برادر پدر
این جدول برای اشاره به اعضای خانواده به زبان انگلیسی است. توجه داشته باشید که در انگلیسی نیز میتوان از مالکیت استفاده کرد، مانند “My mother” = “مادرم”.
Personality Traits
صفات شخصیتی
کلمه انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات و کاربردها
good
خوب
دارای ویژگیهای مثبت
bad
بد
دارای ویژگیهای منفی
happy
خوشحال
احساس شادی و رضایت
sad
غمگین
احساس غم و اندوه
patient
صبور
توانایی تحمل سختیها و انتظار کشیدن
impatient
بیصبر
عدم توانایی تحمل سختیها و انتظار کشیدن
kind
مهربان
داشتن رفتار لطیف و دلنشین
rude
بیادب
داشتن رفتار زشت و ناخوشایند
brave
شجاع
نداشتن ترس از خطر
coward
ترسو
داشتن ترس زیاد
smart
باهوش
داشتن هوش و ذکاوت بالا
foolish
احمق
نداشتن هوش و ذکاوت
funny
خندهدار
باعث خنده شدن دیگران
serious
جدی
داشتن رفتار جدی و متین
نکته: در زبان انگلیسی، صفات معمولاً قبل از اسم میآیند. مثلاً: A good person = یک انسان خوب.
Feelings and Emotions
احساسات و عواطف
کلمه انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات و کاربردها
love
دوست داشتن
احساس علاقه و محبت به کسی یا چیزی
hate
متنفر بودن
احساس تنفر و انزجار از کسی یا چیزی
miss
دلتنگ شدن
احساس دلتنگی برای کسی یا چیزی
fear
ترسیدن
احساس ترس از چیزی
surprise
تعجب کردن
احساس تعجب از چیزی
get angry
عصبانی شدن
احساس خشم و عصبانیت
be happy
خوشحال شدن
احساس شادی و خوشحالی
relax
راحت شدن
احساس آرامش و کاهش استرس
worry
نگران شدن
احساس نگرانی و اضطراب
trust
اعتماد کردن
احساس اعتماد به کسی یا چیزی
feel sad
ناراحت شدن
احساس غم و ناراحتی
be surprised
متعجب شدن
احساس شگفتی یا تعجب از یک موقعیت یا خبر
be afraid
ترسیدن
احساس ترس و وحشت از یک موقعیت یا موجودی
try
تلاش کردن
احساس تلاش و کوشش برای رسیدن به هدف
think
فکر کردن
فرآیند اندیشیدن و بررسی یک موضوع یا مشکل
participate
شرکت کردن
احساس همراهی و شرکت در یک فعالیت یا رویداد
show kindness
محبت نشان دادن
احساس مهربانی و توجه به کسی
نکته: برای بیان شدت احساسات، میتوان از قیدهایی مانند very (خیلی)، a bit (کمی)، یا quite (بسیار) استفاده کرد. مثلاً: I am very happy = من خیلی خوشحالم.
Social relations
روابط اجتماعی
انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات و کاربردها
friend
دوست
کسی که با او رابطه صمیمانه داریم
neighbor
همسایه
کسی که در نزدیکی ما زندگی میکند
relative
فامیل
خویشاوند
classmate
همکلاسی
کسی که با ما در یک کلاس درس میخواند
coworker
همکار
کسی که با ما در یک محل کار مشغول به کار است
committee member
عضو کمیته
کسی که در یک کمیته یا گروه شرکت دارد
stingy
بخیل
کسی که از خرج کردن پول یا منابع خود خودداری میکند
companion
همسفر
کسی که در یک سفر یا فعالیت مشترک با ما همراه است
friendship
دوستی
رابطهای عاطفی و نزدیک بین افراد
acquaintance
آشنا
کسی که با او از قبل آشنا هستیم
supporter
حامی
کسی که از ما حمایت میکند
companionship
رفاقت
رابطه دوستانه و صمیمی بین دو نفر
spouse
همسر
شریک زندگی یا همسر
sibling
خواهر/برادر
فرزند والدین که به ما نزدیک است
teacher
معلم
کسی که به آموزش و تربیت دیگران مشغول است
student
دانشآموز
کسی که در حال تحصیل و یادگیری است
نکته: برای ایجاد عبارات محاورهایتر، میتوان از عباراتی مانند my friend (دوست من) یا our neighbor (همسایه ما) استفاده کرد.
خانه و محیط اطراف
Household items
وسایل خانه
انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات و کاربردها
table
میز
وسیلهای برای قرار دادن اشیاء
chair
صندلی
وسیلهای برای نشستن
bed
تخت
وسیلهای برای خوابیدن
closet
کمد
وسیلهای برای نگهداری لباسها
refrigerator
یخچال
وسیلهای برای نگهداری مواد غذایی
oven
فر
وسیلهای برای پخت غذا
stove
اجاق گاز
وسیلهای برای پخت و پز
television
تلویزیون
وسیلهای برای تماشای فیلم و برنامههای تلویزیونی
computer
کامپیوتر
وسیلهای برای انجام کارهای مختلف
phone
تلفن
وسیلهای برای ارتباط با دیگران
نکته: برای توصیف وسایل خانه، اغلب از صفتهای توصیفی استفاده میشود. مثلاً: big table (میز بزرگ)، small chair (صندلی کوچک).
The rooms
اتاقها
انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات و کاربردها
room
اتاق
بخشی از خانه که برای کار یا استراحت استفاده میشود
living room
اتاق نشیمن
اتاقی برای استراحت و پذیرایی از مهمانان
bedroom
اتاق خواب
اتاقی برای خوابیدن
kitchen
آشپزخانه
اتاقی برای پخت و پز
bathroom
حمام
اتاقی برای استحمام
toilet
توالت
اتاقی برای دستشویی
hall
سالن
اتاق بزرگی برای پذیرایی و برگزاری مراسم
نکته: برای اشاره به موقعیت یا مکان، در انگلیسی اغلب از حرف اضافه in (در) استفاده میشود. مثلاً: I am sitting in the living room (من در اتاق نشیمن نشستهام).
Daily Activities
فعالیتهای روزمره
انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات و کاربردها
eat
غذا خوردن
عمل خوردن غذا
sleep
خوابیدن
عمل خوابیدن
work
کار کردن
انجام دادن کار یا مطالعه
read
خواندن
عمل خواندن کتاب یا روزنامه
write
نوشتن
عمل نوشتن
listen
گوش دادن
عمل گوش دادن به صدا یا موسیقی
talk
صحبت کردن
عمل صحبت کردن
walk
راه رفتن
عمل حرکت کردن با پا
run
دویدن
عمل دویدن
clean
تمیز کردن
عمل تمیز کردن محیط یا اشیا
shop
خرید کردن
عمل خرید کردن از فروشگاه
sit
نشستن
عمل نشستن بر روی صندلی یا سطحی دیگر
travel
سفر کردن
عمل سفر کردن به مکانهای دیگر
watch a movie
فیلم تماشا کردن
عمل تماشای فیلم
listen to music
موسیقی گوش دادن
عمل گوش دادن به موسیقی
exercise
ورزش کردن
عمل انجام ورزش
think
فکر کردن
عمل اندیشیدن یا تأمل در مورد چیزی
meet
ملاقات کردن
عمل دیدار یا قرار گذاشتن با کسی
نکته: در انگلیسی، برای بیان فعالیتهای روزمره، از فعلها همراه با ضمایر استفاده میشود. این فعلها بر اساس زمان و فاعل صرف میشوند. مثلاً: I am reading a book (من دارم کتاب میخوانم).
Description of places
توصیف مکانها
انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات و کاربردها
big
بزرگ
دارای ابعاد زیاد
small
کوچک
دارای ابعاد کم
tall
بلند
دارای طول یا ارتفاع زیاد
short
کوتاه
دارای طول یا ارتفاع کم
wide
پهن
دارای عرض زیاد
narrow
تنگ
دارای عرض کم
beautiful
زیبا
دارای ظاهر جذاب
ugly
زشت
دارای ظاهر ناخوشایند
نکته: برای توصیف مکانها در انگلیسی، از صفات توصیفی و قیدهای مکان استفاده میشود. مثلاً: This house is very big (این خانه خیلی بزرگ است).
غذا و نوشیدنی
All kinds of food
انواع غذا
انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات و کاربردها
food
غذا
وعده غذایی
meat
گوشت
گوشت حیوانات
chicken
مرغ
گوشت مرغ
fish
ماهی
گوشت ماهی
vegetables
سبزیجات
قسمتهای خوراکی گیاه
fruit
میوه
قسمت شیرین و خوراکی گیاه
rice
برنج
نوعی غله
bread
نان
غذای اصلی بسیاری از فرهنگها
soup
سوپ
غذایی مایع و گرم
salad
سالاد
غذایی سرد و سبک
dessert
دسر
غذایی شیرین که معمولاً بعد از غذا سرو میشود
pastry
محصولات خمیری
غذاهای تهیه شده با خمیر، مانند نان یا کیک
milk
شیر
نوشیدنی تهیه شده از پستانداران
yogurt
ماست
فراوردهای لبنی که از شیر تهیه میشود
breakfast
صبحانه
اولین وعده غذایی در صبح
snack
میانوعده
غذایی که بین وعدههای اصلی خورده میشود
sandwich
ساندویچ
غذایی شامل نان و پر کنندههای مختلف
pizza
پیتزا
غذایی که معمولاً شامل نان، سس و مواد دیگر است
pasta
پاستا
غذایی که از آرد و آب درست میشود، معمولاً با سس سرو میشود
نکته: برای توصیف طعم غذاها در انگلیسی، از صفتهایی مانند delicious (خوشمزه)، spicy (تند)، sweet (شیرین)، salty (شور) استفاده میشود.
Drinks
نوشیدنیها
انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات و کاربردها
water
آب
مهمترین نوشیدنی برای بدن
tea
چای
نوشیدنی گرم و محبوب
coffee
قهوه
نوشیدنی تلخ و محرک
milk
شیر
نوشیدنی لبنی
fruit juice
آبمیوه
نوشیدنی تهیه شده از میوه
soda
نوشابه
نوشیدنی گازدار و شیرین
beer
آبجو
نوشیدنی الکلی
wine
شراب
نوشیدنی الکلی تهیه شده از تخمیر انگور
lemonade
لیموناد
نوشیدنی سرد تهیه شده از آب لیمو و شکر
fizzy drink
گازوز
نوشیدنی گازدار و شیرین
iced tea
چای سرد
چای خنک شده، معمولاً با یخ
kefir
کفیر
نوشیدنی تخمیری لبنی که از شیر تهیه میشود
fresh-squeezed juice
آبمیوه تازه
آبمیوهای که به تازگی از میوهها تهیه شده است
turnip juice
شلغم
نوشیدنی تهیه شده از شلغم، معمولاً همراه با کباب
carbonated water
سودا
آب گازدار بدون طعم
masala chai
چای ماسالا
چای معطر و ادویهدار هندی
نکته: برای سفارش نوشیدنی در رستوران، میتوان از عبارت “Can I have a [drink]?” (آیا میتوانم یک [نوشیدنی] بگیرم؟) استفاده کرد.
Spices
ادویهجات
انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات و کاربردها
salt
نمک
ادویهای سفید رنگ و پرکاربرد
pepper
فلفل
ادویهای تند
black pepper
فلفل سیاه
نوعی فلفل تند
red pepper
فلفل قرمز
نوعی فلفل شیرین
ginger
زنجبیل
ادویهای با طعم تند و شیرین
garlic
سیر
ادویهای با بوی قوی
cumin
زیره
ادویهای معطر و دانهای، معمولاً در غذاهای شرقی
oregano
اورگانو
ادویهای معطر، معمولاً در غذاهای مدیترانهای
mint
نعنا
گیاهی معطر، معمولاً در سالادها و غذاها
sauce
سس
مخلوطی از ادویهجات و سایر مواد برای طعمدهی
saffron
زعفران
ادویهای گرانقیمت و معطر، معمولاً در برنج
rosemary
رزماری
ادویهای معطر که در غذاهای گوشتی استفاده میشود
cinnamon
دارچین
ادویهای شیرین و معطر، معمولاً در دسرها و نوشیدنیها
mustard
خردل
ادویهای تند و زرد رنگ، معمولاً در سسها و غذاها
bay leaf
برگ بو
ادویهای معطر که در پخت و پز استفاده میشود
hot pepper
فلفل تند
نوعی فلفل که بسیار تند است
نکته: ادویهجات به غذا طعم و عطر میدهند. برای توصیف طعم غذا با استفاده از ادویهجات، میتوان از عباراتی مانند “spicy pepper” (فلفلی تند) و “garlic-flavored” (سیر دار) استفاده کرد.
Dinnerware
ظروف غذاخوری
انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات و کاربردها
plate
بشقاب
ظرفی برای قرار دادن غذا
fork
چنگال
وسیلهای برای خوردن غذا
knife
چاقو
وسیلهای برای بریدن غذا
spoon
قاشق
وسیلهای برای خوردن غذاهای مایع
glass
لیوان
ظرفی برای نوشیدن
pot
قابلمه
ظرفی برای پخت غذا
pitcher
پارچ
ظرفی برای سرو مایعات
plate holder
جای بشقابی
محلی برای نگهداری بشقابها
serving platter
سینی سرو
ظرفی بزرگ برای سرو چند نوع غذا
soup bowl
کاسه سوپ
ظرفی مخصوص سرو سوپ
tablecloth
رومیزی
پارچهای برای پوشاندن میز
teapot
قوری چای
ظرفی برای دم کردن چای
handle
دسته
وسیلهای برای نگهداری ظروف داغ
knife and fork
کارد و چنگال
مجموعهای از چنگال و چاقو برای سرو غذا
lid
درب
پوشش برای ظرفها
grill
کبابپز
ظرفی برای کباب کردن غذا
نکته: برای توصیف جنس ظروف، از صفتهایی مانند “plastic” (پلاستیکی)، “glass” (شیشهای)، “metal” (فلزی) استفاده میشود.
اگه دنبال یاد گرفتن کلی کلمه جدید و باحال درباره خوردنیها و نوشیدنیها هستی، حتما یه نگاهی به 300 واژه مواد غذایی به ترکی استانبولی بنداز. مطمئنم حسابی به کارت میاد! 🍔🥗🧃
سفر و گردشگری
Vehicles
وسایل نقلیه
انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات و کاربردها
bus
اتوبوس
وسیله نقلیه عمومی برای مسافتهای طولانی
train
قطار
وسیله نقلیه عمومی برای مسافتهای طولانی
airplane
هواپیما
وسیله نقلیه هوایی برای مسافتهای طولانی
car
اتومبیل
وسیله نقلیه شخصی
taxi
تاکسی
وسیله نقلیه عمومی برای مسافتهای کوتاه
ship
کشتی
وسیله نقلیه آبی
bicycle
دوچرخه
وسیله نقلیه شخصی برای مسافتهای کوتاه
motorcycle
موتورسیکلت
وسیله نقلیه دوچرخ برای حمل و نقل سریع
minibus
مینیبوس
وسیله نقلیه عمومی کوچک برای مسافتهای کوتاه
truck
کامیون
وسیله نقلیه بزرگ برای حمل بار
train station
ایستگاه قطار
مکانی برای توقف و سوار و پیاده شدن از قطار
airport
فرودگاه
مکانی برای سوار شدن و پیاده شدن از هواپیما
bus terminal
ترمینال اتوبوس
مکانی برای سوار و پیاده شدن از اتوبوس
ferry
کشتی عبوری
وسیله نقلیه آبی برای عبور از دریا یا رودخانه
نکته: برای پرسیدن مسیر یا راهنمایی، میتوانید از عبارت “How do I get there?” (چگونه بروم؟) استفاده کنید.
Sightseeing places
مکانهای دیدنی
انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات / کاربردها
Museum
موزه
مکانی برای نمایش آثار تاریخی و هنری
Castle
قلعه
ساختمان قدیمی و مستحکم
Mosque
مسجد
محل عبادت مسلمانان
Park
پارک
فضای سبز عمومی
Beach
ساحل
منطقه کنار دریا
Mountain
کوه
ارتفاعات طبیعی
City center
مرکز شهر
بخش اصلی شهر
Historical site
مکان تاریخی
مکانی با تاریخچه فرهنگی یا تاریخی
Monument
یادبود
سازهای برای یادآوری یک رویداد یا شخص مهم
Garden
باغ
فضای سبز خصوصی یا عمومی با گیاهان و درختان
Lake
دریاچه
مخزن طبیعی آب
River
رود
جریان طبیعی آب که به دریا میریزد
Waterfall
آبشار
جایی که آب از ارتفاع سقوط میکند
Picnic area
منطقه پیک نیک
مکانی برای استراحت و خوردن غذا در فضای باز
Hotels
هتلها
محلهای اقامت برای مسافران
Beach club
کلوپ ساحلی
مکانی برای استراحت و تفریح در کنار دریا
این جدول شامل مکانهای دیدنی و جاذبههای گردشگری است که به زبان انگلیسی توصیف شدهاند. برای پرسیدن درباره یک مکان خاص، میتوانید از عبارت “Can I visit this place?” (آیا میتوانم به اینجا سر بزنم؟) استفاده کنید.
آهنگاموز
🎤 از یادگیری خشک و تکراری زبان خسته شدی؟ آهنگاموز رو امتحان کن و زبان رو با لذت یاد بگیر! آهنگها فقط چند کلیک با شما فاصله دارن، همین حالا امتحانش کن! 🎶
مکانی برای خواب و استراحت گروهی، معمولاً برای دانشجویان
Mansion
عمارت
ساختمان بزرگ و تاریخی، معمولاً با فضای سنتی
Mountain house
خانه کوهستانی
خانهای در کوهها برای تفریح و استراحت
Beach house
خانه ساحلی
خانهای در نزدیکی دریا برای تفریح
Cottage
کلبه
خانهای کوچک و دنج در مناطق طبیعی
Mobile home
خانه متحرک
خانهای که میتوان آن را جابجا کرد
Parking lot
پارکینگ
محل پارک خودروها
برای رزرو اتاق در هتل، میتوانید از عبارت “I would like to make a reservation for a room.” (میخواهم یک اتاق رزرو کنم) استفاده کنید.
Useful phrases in travel
عبارات کاربردی در سفر
انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات و کاربردها
Hello
سلام
برای شروع یک مکالمه
Goodbye
خداحافظ
برای خداحافظی
Thank you
متشکرم
برای ابراز تشکر
Excuse me
ببخشید
برای عذرخواهی یا جلب توجه
Where?
کجا؟
برای پرسیدن مکان
How much?
چقدر؟
برای پرسیدن قیمت
Can you help me?
میتوانید کمک کنید؟
برای درخواست کمک
Do you speak?
آیا صحبت میکنید؟
برای پرسیدن اینکه آیا کسی به زبان خاصی صحبت میکند
Which language do you speak?
به کدام زبان صحبت میکنید؟
برای پرسیدن زبان مورد استفاده
Where is this?
اینجا کجاست؟
برای پرسیدن درباره مکان فعلی
Where is the toilet?
دستشویی کجاست؟
برای پرسیدن محل دستشویی
How much is it?
قیمتش چقدر است؟
برای پرسیدن قیمت کالا یا خدمات
Please
لطفاً
برای درخواست مؤدبانه
The bill, please.
حساب لطفا.
برای درخواست حساب در رستوران
Can you give me a map?
میتوانید یک نقشه به من بدهید؟
برای درخواست نقشه یا اطلاعات مسیر
Can you assist me?
میتوانید کمک کنید؟
برای درخواست کمک از شخصی
Can you understand me?
آیا میتوانید من را بفهمید؟
برای درخواست تکرار یا توضیح بیشتر
When?
چه زمانی؟
برای پرسیدن زمان
How is the weather?
وضعیت آب و هوا چگونه است؟
برای پرسیدن درباره آب و هوا
Is there Wi-Fi here?
اینجا Wi-Fi وجود دارد؟
برای پرسیدن درباره دسترسی به اینترنت
Can you take me to the taxi stand?
میتوانید مرا به ایستگاه تاکسی ببرید؟
برای درخواست رفتن به ایستگاه تاکسی
کار و تحصیل
Jobs
مشاغل
انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات و کاربردها
Job
کار
فعالیت برای کسب درآمد
Doctor
پزشک
کسی که به بیماران رسیدگی میکند
Teacher
معلم
کسی که به دانشآموزان آموزش میدهد
Engineer
مهندس
کسی که در زمینه طراحی و ساخت فعالیت میکند
Lawyer
وکیل
کسی که از حقوق افراد دفاع میکند
Driver
راننده
کسی که وسیله نقلیه را هدایت میکند
Chef
آشپز
کسی که غذا میپزد
Nurse
پرستار
کسی که به بیماران در بیمارستان کمک میکند
Dentist
دندانپزشک
کسی که به درمان مشکلات دندانی میپردازد
Manager
مدیر
کسی که یک اداره یا سازمان را مدیریت میکند
Cleaner
نظافتچی
کسی که به نظافت و پاکیزگی محیط کمک میکند
Sales representative
نماینده فروش
کسی که محصولات را به مشتریان معرفی و میفروشد
Computer engineer
مهندس کامپیوتر
کسی که در زمینه طراحی و توسعه نرمافزار فعالیت میکند
Programmer
برنامهنویس
کسی که کد برنامههای نرمافزاری را مینویسد
Marketer
بازاریاب
کسی که برای فروش محصولات یا خدمات تلاش میکند
Poet
شاعر
کسی که اشعار و شعر مینویسد
Painter
نقاش
کسی که نقاشی میکند و آثار هنری خلق مینماید
نکته: برای پرسیدن شغل کسی، میتوانید از عبارت “What is your job?” استفاده کنید.
Work environment
محیط کار
انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات و کاربردها
Office
دفتر
محل کار اداری
Factory
کارخانه
جایی که محصولات تولید میشوند
Store
مغازه
جایی که کالاها به فروش میرسند
Hospital
بیمارستان
جایی که بیماران درمان میشوند
School
مدرسه
جایی که به دانشآموزان آموزش داده میشود
University
دانشگاه
موسسه آموزش عالی
Workshop
کارگاه
جایی برای کارهای دستی و تولیدی
Library
کتابخانه
مکانی برای مطالعه و استفاده از کتابها
Laboratory
آزمایشگاه
جایی که آزمایشها و تحقیقات علمی انجام میشود
Warehouse
انبار
جایی برای ذخیرهسازی کالاها
Construction site
محل ساخت و ساز
جایی که ساختمانها و پروژههای عمرانی در حال ساخت هستند
Restaurant
رستوران
جایی که غذا سرو میشود و مشتریان میتوانند غذا بخورند
Social area
فضای اجتماعی
جایی برای استراحت و تعامل کارکنان
Meeting room
اتاق جلسه
جایی برای برگزاری جلسات و ملاقاتهای کاری
Reception
پذیرش
مکانی که مشتریان یا مهمانان ورود و خروج میکنند
Marketing office
دفتر بازاریابی
بخشی از شرکت که به تبلیغات و فروش میپردازد
نکته: برای توصیف محیط کار، میتوانید از صفتهایی مانند بزرگ (big)، کوچک (small)، مدرن (modern) استفاده کنید. برای مثال: “I work in a big office.”
Work tools and Equipment
ابزار و تجهیزات کاری
انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات و کاربردها
Computer
کامپیوتر
وسیلهای برای انجام کارهای مختلف
Phone
تلفن
وسیلهای برای ارتباط با دیگران
Pen
قلم
وسیلهای برای نوشتن
Paper
کاغذ
مادهای برای نوشتن روی آن
Book
کتاب
مجموعهای از برگهای نوشته شده
Vehicle
وسیله نقلیه
وسیلهای برای حمل و نقل
Projector
پروژکتور
وسیلهای برای نمایش تصاویر بر روی دیوار یا صفحهنمایش
Copier
دستگاه کپی
وسیلهای برای کپیبرداری از مدارک
Printer
چاپگر
وسیلهای برای چاپ اسناد و تصاویر
Scanner
اسکنر
وسیلهای برای تبدیل مدارک فیزیکی به فایل دیجیتال
Table
میز
سطحی برای کار و قرار دادن وسایل
Chairs
صندلیها
وسیلهای برای نشستن
Board
تخته
سطحی برای نوشتن یا طراحی
Project file
پرونده پروژه
محلی برای نگهداری اسناد و مدارک مرتبط با یک پروژه
Sharpener
تراش
وسیلهای برای تیز کردن مداد
Ruler
خط کش
وسیلهای برای اندازهگیری و رسم خطوط مستقیم
Notebook
دفتر یادداشت
محلی برای نوشتن یادداشتها و نکات مهم
نکته: برای پرسیدن درباره ابزار خاصی، میتوانید از عبارت “What do we use to do this?” (این کار را با چه چیزی انجام میدهیم؟) استفاده کنید.
Academic expressions
عبارات آکادمیک
انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات و کاربردها
Lesson
درس
موضوعی که تدریس میشود
Exam
امتحان
آزمونی برای سنجش دانش
Assignment
تکلیف
کاری که دانشجو باید انجام دهد
Project
پروژه
کار تحقیقاتی یا عملی که دانشجویان انجام میدهند
Grade
نمره
ارزیابی عملکرد دانشجو
Teacher
استاد
کسی که به دانشجویان درس میدهد
Book
کتاب
منبع آموزشی برای درسها
Student
دانشجو
کسی که در یک مؤسسه آموزشی تحصیل میکند
Topic
موضوع
مبحث یا مطلبی که در درس مورد بحث قرار میگیرد
Presentation
ارائه
نمایش اطلاعات یا تحقیق در یک جمع
Library
کتابخانه
مکانی برای مطالعه و دسترسی به منابع کتابی
Seminar
سمینار
جلسهای برای بحث و بررسی موضوعات علمی
Laboratory
آزمایشگاه
مکانی برای انجام آزمایشها و تحقیقات علمی
Research
تحقیق
فرآیند جمعآوری اطلاعات و دادهها برای مطالعه و بررسی
Education
آموزش
فرآیند انتقال دانش و اطلاعات به دانشجویان
Participation
شرکت
حضور در کلاسها یا فعالیتهای آموزشی
Application
درخواست
فرآیند ارائه اطلاعات یا مدارک به یک مؤسسه آموزشی
نکته: برای پرسیدن درباره یک موضوع درسی، میتوانید از عبارت “Can you explain this topic in more detail?” (آیا میتوانید این موضوع را دقیقتر توضیح دهید؟) استفاده کنید.
سلامتی
Body parts
قسمتهای بدن
انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات و کاربردها
Head
سر
قسمت بالای بدن
Eye
چشم
اندام بینایی
Nose
بینی
اندام بویایی
Mouth
دهان
اندام چشایی
Ear
گوش
اندام شنوایی
Neck
گردن
قسمت اتصال سر به بدن
Shoulder
شانه
مفصل اتصال بازو به تنه
Arm
بازو
اندامی که دست را به تنه وصل میکند
Hand
دست
اندامی برای گرفتن و کار کردن
Leg
پا
اندامی برای راه رفتن
Foot
پا (قسمت پایین)
قسمت پایینی پا
Heart
قلب
اندام تپنده
Lung
شش
اندام تنفس
Stomach
معده
اندامی برای هضم غذا
Diseases
بیماریها
انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات و کاربردها
Disease
بیماری
وضعیت غیرطبیعی در عملکرد بدن
Flu
آنفلوآنزا
بیماری ویروسی که معمولاً با تب و درد همراه است
Cold
سرماخوردگی
یک بیماری ویروسی با علائم خفیفتر نسبت به آنفلوآنزا
Headache
سردرد
درد در ناحیه سر
Fever
تب
افزایش غیرطبیعی دمای بدن
Cough
سرفه
عمل بیرون راندن هوا از ریهها به دلیل تحریک یا عفونت
Runny Nose
آبریزش بینی
خروج ترشحات آبکی از بینی
Nausea
تهوع
احساس ناخوشایند در معده که ممکن است منجر به استفراغ شود
Anemia
کم خونی
کاهش تعداد گلبولهای قرمز خون
False Flu
آنفلوآنزای کاذب
علائمی شبیه به آنفلوآنزا ولی ناشی از ویروسهای دیگر
Pneumonia
ذات الریه
عفونت شدید در ریهها که ممکن است با تب و سرفه همراه باشد
Diabetes
دیابت
بیماری مزمن که ناشی از نقص در تولید یا استفاده از انسولین است
High Blood Pressure
فشار خون بالا
افزایش غیر طبیعی فشار خون در عروق
Allergy
آلرژی
واکنش بیش از حد سیستم ایمنی بدن به مواد خاص
Eczema
اگزما
بیماری پوستی که باعث خشکی، خارش و التهاب میشود
Cancer
سرطان
رشد و تکثیر غیر طبیعی سلولها در بدن که میتواند منجر به تومور یا سایر مشکلات جدی شود
Medicines
داروها
انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات و کاربردها
Medicine
دارو
مادهای برای درمان یا پیشگیری از بیماری
Pill
قرص
نوعی دارو که به صورت جامد و خوراکی مصرف میشود
Syrup
شربت
داروی مایع مخصوص کودکان یا بزرگسالان
Ointment
پماد
داروی موضعی که روی پوست استفاده میشود
Injection
آمپول
داروی تزریقی که با سرنگ به بدن وارد میشود
Spray
اسپری
داروی مایع که به شکل افشانه برای مصرف به کار میرود
Drop
قطره
داروی مایع مخصوص استفاده در چشم، گوش یا بینی
Antibiotic
آنتیبیوتیک
دارویی برای مقابله با عفونتهای باکتریایی
Painkiller
مسکن
دارویی برای کاهش یا تسکین درد
Antipyretic
تببر
دارویی برای کاهش تب و دمای بدن
Vitamin
ویتامین
مکملی برای تأمین نیازهای تغذیهای بدن
Capsule
کپسول
داروی جامدی که در پوسته ژلاتینی قرار دارد
Antiseptic
ضدعفونیکننده
دارویی برای جلوگیری از عفونت روی زخمها
Inhaler
اسپری تنفسی
دارویی برای کنترل حملات آسم یا مشکلات تنفسی
Serum
سرم
مایعی تزریقی برای جبران کمآبی یا تغذیه و دارودرمانی
Cough Syrup
شربت سرفه
دارویی برای کاهش و تسکین سرفه
Decongestant
ضد احتقان
دارویی برای رفع گرفتگی بینی
Sleeping Pill
داروی خواب
دارویی برای کمک به خوابیدن
Medical terms
عبارات پزشکی
انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات و کاربردها
Call the doctor.
دکتر را صدا کنید.
برای درخواست کمک فوری پزشکی
I need to go to the hospital.
باید به بیمارستان بروم.
بیان نیاز به مراجعه فوری به بیمارستان
Where is your pain?
کجایتان درد میکند؟
برای پرسیدن محل دقیق درد
Do you have a fever?
تب دارید؟
برای بررسی وجود تب
When did you get sick?
از کی بیمار شدید؟
پرسیدن زمان شروع بیماری
Are you taking any medication?
آیا دارو مصرف میکنید؟
برای بررسی مصرف دارو توسط بیمار
It’s an emergency.
وضعیت اضطراری است.
برای اعلام شرایط اضطراری
Let’s check your blood pressure.
فشار خونتان را اندازه بگیریم.
برای بررسی فشار خون بیمار
Are you having trouble breathing?
در تنفس مشکل دارید؟
برای پرسیدن درباره مشکلات تنفسی
Do you feel dizzy?
سرگیجه دارید؟
برای بررسی علائم سرگیجه
What medications are you allergic to?
به چه داروهایی حساسیت دارید؟
برای شناسایی آلرژیهای دارویی بیمار
We need to do a blood test.
باید آزمایش خون انجام دهیم.
بیان نیاز به انجام آزمایش خون
Have you had surgery before?
قبلاً عمل جراحی داشتهاید؟
پرسیدن درباره سابقه جراحی
You need to rest.
نیاز به استراحت دارید.
توصیه به استراحت برای بهبود
You’ll get better in a few days.
ظرف چند روز خوب میشوید.
برای اطمینان دادن به بیمار
You need to schedule a check-up.
باید یک وقت کنترل بگیرید.
توصیه به مراجعه بعدی برای معاینه
نکات تکمیلی:
برای توصیف شدت بیماری، از صفتهایی مانند خفیف (mild) و شدید (severe) استفاده میشود. مثال: “I have a mild headache.” (من کمی سردرد دارم.)
برای بیان علائم بیماری، از افعال احساس کردن (feel) و بودن (be) استفاده میشود. مثال: “I feel very cold.” (من خیلی میلرزم.)
برای پرسیدن درباره دارو، میتوانید از عبارت “How should I take this medicine?” (این دارو را چگونه باید مصرف کنم؟) استفاده کنید.
طبیعت
Seasons
فصلها
انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات/کاربردها
Spring
بهار
فصل شکوفایی گلها و آغاز رویش گیاهان
Summer
تابستان
گرمترین فصل سال
Autumn (Fall)
پاییز
فصلی که برگ درختان زرد میشود و میریزد
Winter
زمستان
سردترین فصل سال، فصل برف و باران
The weather
آب و هوا
انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات/کاربردها
Sunny
آفتابی
زمانی که آسمان صاف و بدون ابر است.
Rainy
بارانی
وقتی باران میبارد.
Snowy
برفی
هنگامی که برف میبارد.
Cloudy
ابری
زمانی که آسمان پر از ابر است.
Windy
بادی
وقتی باد شدید میوزد.
Foggy
مهآلود
هنگامی که مه غلیظ وجود دارد و دید محدود است.
Humid
مرطوب
وقتی رطوبت هوا زیاد است.
Drizzly
نمنم باران
زمانی که بارش بسیار سبک و کم است.
Stormy
طوفانی
هنگامی که باد و باران شدید همراه است.
Freezing
یخبندان
وقتی دمای هوا بسیار سرد و زیر صفر است.
Mild
ملایم
دمای هوا نه گرم و نه سرد است.
Cool
خنک
زمانی که هوا خنک و مطبوع است.
Extremely Hot
خیلی گرم
هنگامی که دمای هوا بسیار بالا است.
Breeze
نسیم
وقتی باد ملایم و خفیف میوزد.
Thunderstorm
رعد و برق
همراهی رعد و برق با بارش.
Animals
حیوانات
انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات/کاربردها
Dog
سگ
حیوان خانگی وفادار
Cat
گربه
حیوان خانگی آرام و دوستداشتنی
Bird
پرنده
حیوانی که پرواز میکند
Horse
اسب
حیوانی برای سوارکاری و حمل و نقل
Fish
ماهی
حیوانی که در آب زندگی میکند
Cow
گاو
حیوانی اهلی که شیر تولید میکند
Chicken
مرغ
پرندهای که تخمگذار است
Lamb
بره
بچه گوسفند
Elephant
فیل
بزرگترین پستاندار خشکی با خرطوم
Crocodile
تمساح
خزندهای که در آبهای شیرین زندگی میکند
Monkey
میمون
حیوانی بازیگوش و باهوش
Snake
مار
خزندهای بدون پا
Turtle
لاکپشت
حیوانی با لاک سخت بر پشت
Bee
زنبور
حشرهای که عسل تولید میکند
Wolf
گرگ
حیوانی درنده و اجتماعی
Fox
روباه
حیوانی چابک و زیرک
Plants
گیاهان
انگلیسی
معادل فارسی
توضیحات/کاربردها
Flower
گل
قسمت زیبای گیاه
Tree
درخت
گیاه بزرگ و بلند
Grass
علف
گیاه کوچک و سبز
Rose
گل رز
یکی از زیباترین و محبوبترین گلها
Pine Tree
درخت کاج
درختی با برگهای سوزنی و همیشه سبز
Tulip
لاله
گل نمادین و زیبا، بهخصوص در ترکیه
Cactus
کاکتوس
گیاهی که در مناطق خشک رشد میکند
Leaf
برگ
بخشی از گیاه که عمل فتوسنتز انجام میدهد
Mushroom
قارچ
گیاهی بدون برگ و ریشه که در محیط مرطوب رشد میکند
Bamboo
بامبو
گیاهی سریعالرشد و مقاوم
Ivy
پیچک
گیاهی که به دور اشیا یا درختان میپیچد
Olive Tree
درخت زیتون
درختی که میوه زیتون تولید میکند
Mint
نعناع
گیاهی با عطر قوی که در آشپزی و دمنوش استفاده میشود
Lavender
اسطوخودوس
گیاهی با عطر آرامشبخش
دوره آپولو
🚀 سفرت به ماه یادگیری زبان شروع شده! تو هم به آپولو بپیوند و انگلیسی رو از صفر تا صد، یک بار برای همیشه یاد بگیر! همین الان ثبتنام کن و از تجربهای متفاوت در یادگیری زبان لذت ببر. 🌌🌠